فهمیدم بچه مامانم نیستم ! امروزه بسیاری از زوجین برای فرزندآوری، سرپرستی را انتخاب کرده و ترجیح میدهند تا کودکان افراد دیگر را بزرگ کنند. به همین دلیل بسیار احتمال دارد که بعد از چندین سال، فرزند متوجه این موضوع شده و واکنش های مختلفی را از خود نشان دهد. قطعا اطلاع از چنین موضوعی بسیار دشوار خواهد بود و طبیعی است که واکنش های مختلفی از خود نشان دهید. اما بعد از کنارآمدن با احساسات تان باید در این مورد فکر کرده و تصمیم درست را بگیرید. فراموش نکنید که شما مقصر نیستید و باید بابت شانسی که از داشتن خانواده آورده اید؛ خوشحال باشید. در چنین شرایطی بهتر است حتما با یک روانشناس نیز مشورت نمایید.
فهرست مطالب
- فهمیدم پدر و مادرم افراد دیگری هستند؛ باید چه کار کنم؟
- چطور باید می گفتند که بچه مامانم نیستم؟
- آماده کردن کودک برای مواجه با واقعیت
- اطمینان دادن به او برای دوست داشتن
- این حقیقت تلخ را باید میدانستید
- چه زمانی بهتر بود می فهمیدم بچه مامانم نیستم ؟
- اتفاقاتی که ممکن است بعد فهمیدن ماجرا رخ دهد
- بعد از فهمیدن واقعیت که بچه مامانم نیستم باید چه کنم؟
- به عنوان فرزند آیا باید به دنبال والدین واقعی مان بگردیم یا نه؟
- سخن پایانی
برای دریافت مشاوره در زمینه فرزند خواندگی میتوانید در هر ساعت از روز برای مشاوره تلفنی از طریق شماره 02191002360 و یا از طریق تلفن ثابت با شماره 9099070354 جهت ارتباط با برترین متخصصان در مرکز مشاوره روانشناسی مشاوره روانشناسی ذهن نو تماس حاصل نمایید.
فهمیدم پدر و مادرم افراد دیگری هستند؛ باید چه کار کنم؟
” فهمیدم بچه مامانم نیستم ” ؛ خوب در چه سنی فهمیدی؟ چطوری متوجه این موضوع شدی؟ در کودکی احتمالا کاری از دست شما برنیامده و بعد از مدت کوتاهی هم این موضوع را فراموش میکنید. حتی میتوان گفت که کودکان با این موضوع راحت تر کنار میآیند. اما در صورتی که در بزرگسالی متوجه این مسئله شدید؛ کار برای شما کمی سخت تر خواهد شد. چرا که احساس میکنید که تمام زندگی شما بر پایه دروغ بوده و تمام افکارتان بهم میریزد.
در ابتدا باید بگوییم که تجربه احساسات منفی مثل خشم، تنهایی، ترس، نفرت کاملا طبیعی هستند. اما اینکه چه واکنشی از خود نشان دهید و یا چه تصمیمی بگیرید؛ اهمیت دارد. از این رو باید کمی بیشتر تامل کنید. عجولانه تصمیمی نگیرید. و حداقل تا انتهای این مقاله با ما باشید.
پرسیدن یک سری سوالات از خودتان باعث میشود تا خود را به چالش کشیده و رفتار بهتری در این مورد داشته باشید. برای مثال:
- آیا من آماده روبرو شدن با گذشته خود و یا والدین واقعی هستم؟
- آیا اگر آنها را پیدا کنم میخواهم و یا میتوانم با آنها زندگی کنم؟
- والدین کنونی من به من دروغ گفته اند و یا در حال محافظت کردن از من بوده اند؟
- من به چه روشی متوجه این موضوع شده ام؟
- اگر روزی والدین واقعی من به دنبالم بیایند؛ آیا حاضرم والدین کنونی ام را رها کنم؟
- آیا این درست است که زحمات والدین کنونی را نادیده بگیرم؟
- اطلاع از این موضوع، تاثیری در میزان علاقه من به آنها داشته است؟
- و…
- سعی کنید به این سوالها در ذهن خود جواب داده و به خوبی در مورد آنها فکر کنید.
چطور باید می گفتند که بچه مامانم نیستم؟
هر چقدر هم که این موضوع برای شما ناراحت کننده باشد؛ گفتن آن به شما برای پدرومادر خوانده تان هم بسیار دشوار است. شاید بارها برای گفتنش با خود کلنجار رفته باشند. سعی کنید آن ها را درک کنید. خیلی از آن ها توانایی گفتن این حقیقت را پیدا نمی کنند. با این حال متخصصین به آن ها توصیه می کنند که به دو نکته زیر توجه داشته باشند. توصیه می کنیم که حتما درباره مشکلات فرزندخواندگی بخوانید.
آماده کردن کودک برای مواجه با واقعیت
در مرحله اول از نظر سنی و شرایط روحی اطمینان حاصل کنید که او آماده شنیدن واقعیت هست. نباید این موضوع را در قالب شوخی و یا غیر مستقیم به او بگویید. سعی کنید به صورت رو در رو با او صحبت کرده و هر دو والد حضور داشته باشید. در این مورد داستان سرایی نکرده و تا حدامکان همان چیزی را که اتفاق افتاده است؛ توضیح دهید. البته به سن او نیز توجه داشته باشید.
اطمینان دادن به او برای دوست داشتن
بعد از اینکه فرزند متوجه این موضوع شد؛ باید به او اطمینان دهید که همچنان او را دوست داشته و از او حمایت میکنید و این تغییری در احساس شما ایجاد نمیکند. در برخی موارد کودک فرزند تصور میکند که شما با گفتن این موضوع به او قصد رها کردن دوباره او را دارید. به همین دلیل باید او را ممطئن کنید که اصلا این اتفاق نمیافتد و شما همچنان پدر و مادر او هستید.
این حقیقت تلخ را باید میدانستید
برخی از والدین تصمیم میگیرند تا پایان عمر این موضوع را از فرزند خود پنهان کرده و به او چیزی نگویند. اما باید این احتمال را در نظر داشته باشند که ممکن است روزی به صورت اتفاقی او متوجه این موضوع شده و دچار آسیب های روحی شدیدی شود. از این رو پیشنهاد میشود تا در زمانی مناسب، در مورد این موضوع به فرزند خود توضیح دهید. حتی گاهی او خود در این مورد کنجکاوی کرده و خواهان شنیدن واقعیت است. در نهایت گفتن واقعیت در شرایط درست بهتر از این است که مطلع شدن از این موضوع را برعهده خود فرزند بگذارید.
شما نیز به عنوان کسی که میگویید ” فهمیدم بچه مامانم نیستم “، باید بدانید که این حقیقت تلخ بخشی از زندگی شماست. در ابتدا که متوجه آن می شوید برای تان بسیار دردناک است و پذیرش آن سخت. اما درست مانند کسی که دوره سوگواری یا هر حادثه تلخ دیگری را میگذراند؛ شما نیز باید راه های پذیرش این مساله را یاد بگیرید.
چه زمانی بهتر بود می فهمیدم بچه مامانم نیستم ؟
در سنین خیلی پایین مثلا در سه یا چهار سالگی نمیتوان و نباید اینکار را انجام داد. چرا که کودک در این سنین توانایی درک بسیاری از مسائل را ندارد. اما از هفت سالگی به بعد میتوان اینکار را انجام داد و بهتر است که به فرزند گفته شود. اما نه با جملاتی مثل کسی تو را نمیخواست و یا تو را از سر راه پیدا کرده ایم. میتوانید در سنین کودکی این ماجرا را در غالب داستان آغاز کرده و زمانی که کودک از نظر ذهنی آماده شد؛ به صورت مستقیم بگویید. برای آشنایی بیشتر با مفاهیم روانشناسی فرزند خواندگی کلیک نمایید.
اتفاقاتی که ممکن است بعد فهمیدن ماجرا رخ دهد
اگر متوجه شدید که فرزندخوانده هستید؛ باید انتظار بروز برخی از اتفاقات را حداقل برای مدتی در زندگی خود داشته باشید. در بیشتر موارد این شرایط موقت هستند و بعد از مدتی با آن کنار میآیید. اما به هر حال باید خود را برای این موارد آماده کنید.
????منزوی شدن و قطع ارتباط با دوستان و خانواده
????افت تحصیلی
????ابتلا به افسردگی
????تلاش برای پیدا کردن پدر و مادر واقعی
????بهم خوردن ازدواج، مهاجرت و …
بعد از فهمیدن واقعیت که بچه مامانم نیستم باید چه کنم؟
همانطور که گفته شد؛ بعد از درک واقعیت باید انتظار واکنش های مختلفی مثل خشم و ناراحتی را داشته باشید و در این مورد به خود فشار وارد نکنید. یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید تا به سرعت بهبود یابید و مانند گذشته باشید.
از توجه بیشتر اطرافیان نرنجید چرا که آن ها فقط نگران شما هستند. اگر دل تان نمی خواهد برای تان دلسوزی کنند بسیار عادی است. اما باید بدانید که آن ها شما را دوست دارند و از اینکه رنج می کشید؛ خشنود نیستند.پس اجازه دهید در کنارتان باشند. اگر سوالی در ذهن دارید از آن ها بپرسید حتی اگر درباره پدر و مادر واقعی تان باشد. آن ها اگر بتوانند حتما در این مسیر کمک تان می کنند.
به عنوان فرزند آیا باید به دنبال والدین واقعی مان بگردیم یا نه؟
اینکه بدانید پدر و مادر واقعی شما چه کسانی هستند؛ حق شماست. اما فراموش نکنید که این موضوع احتمالا مشکلات زیادی را با خود برای شما به همراه خواهد آورد. با پیدا کردن والدین واقعی خود احتمالا احساس خشم و سرخوردگی در شما شدت پیدا کرده و در مورد رفتار کردن با آنها دچار سردرگمی میشوید. چرا که نمیدانید باید آنها را دوست بدارید و یا از آنها عصبانی باشید. اما باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشید که اگر آنها شرایط بزرگ کردن شما را داشتند؛ قطعا اینکار را میکردند. به همین دلیل بهتر است آنها را بخشیدن و گذشته را فراموش کنید. همچنین سعی کنید ارتباط بهتری با والدین کنونی خود برقرار کرده و به زندگی خود ادامه دهید.
برای اینکه بتوانید با مخلوطی از احساسات خود کنار آمده و از خود محافظت نمایید؛ حتما از روانشناس نیز کمک بگیرید.
سخن پایانی
اطلاع از این موضوع که شما فرزند واقعی والدین تان نیستید؛ بسیار دشوار است. احتمالا بعد از این موضوع هرگز فرد گذشته نخواهید شد. اما این موضوع میتواند نگرش شما را نسبت به زندگی تغییر داده و باعث شود تا بیشتر قدردان موقعیتی که دارید؛ باشید. از این رو به این شرایط با دید مثبت نگاه کرده و شانس زندگی خود را از بین نبرید. همچنین برای اینکه راحت تر این دوران را پشت سر بگذارید؛ حتما از روانشناس کمک بگیرید.
برای دریافت مشاوره در زمینه فرزند خواندگی میتوانید در هر ساعت از روز برای مشاوره تلفنی از طریق شماره 02191002360 و یا از طریق تلفن ثابت با شماره 9099070354 جهت ارتباط با برترین متخصصان در مرکز مشاوره روانشناسی مشاوره روانشناسی ذهن نو تماس حاصل نمایید.